Quantcast
Channel: جهان نيوز - پربيننده ترين عناوين ورزش :: نسخه کامل
Viewing all articles
Browse latest Browse all 15398

علي سی‌ ثانیه کفش‌هايش را آويخت

$
0
0
 به گزارش جهان به نقل از ایسنا، او فوتبالش را در مس رفسنجان در سن ۱۶ سالگي آغاز کرد و بعد از ۲۰ سال با پيراهن همين تيم از دنياي فوتبال خداحافظي کرد. او به دليل گلزني به پرسپوليس در داربي ۵۸ که در ثانيه سي اتفاق افتاد ميان هواداران استقلال به محبوبيتي خاص دست يافت و به "علي سي ثانيه" ملقب شد.اين مهاجم سابق تيم ملي در حال حاضر مي‌خواهد کلاس‌هاي مربيگري را پشت سر بگذارد و علاقمند است به عرصه مربيگري وارد شود.مهاجم محبوب آبي‌ها در ابتداي دهه ۸۰ که پس از آن گل به يادماندني که در داربي سال ۸۱ به ثمر رساند، به اوج محبوبيت نزد تماشاگران استقلال رسيد و لقب «۳۰ ثانيه» از سوي تماشاگران متعصب آبي به پسوند نامش تبديل شد؛ بي سروصدا کفش‌هايش را آويخت تا پس از بازي در تيم زادگاهش مس رفسنجان از فوتبال حرفه‌اي خداحافظي کرده باشد.علي سامره که سابقه بازي در تيم‌هاي شهرداري رفسنجان، شهرداري کرمان، فجرسپاسي شيراز، استقلال تهران، الشعب امارات، مس کرمان، پاس همدان و همچنين تيم ملي را در کارنامه دارد، همراه با تيم استقلال تهران به قهرماني در ليگ برتر، جام حذفي و عنوان سومي مسابقات جام باشگاه‌هاي آسيا ۰۲–۲۰۰۱ رسيده‌ است، به دليل سريع‌ترين گل‌زني در ثانيه سي‌ و هفتم بازي پنجاه و سوم شهرآورد استقلال و پرسپوليس در ورزشگاه يادگار امام (ره) تبريز در اين زمينه رکورددار و ملقب به "علي ۳۰ ثانيه" و محبوب طرفداران استقلال است.سامره در اين خصوص به ايسنا مي‌گويد: در داربي سال ۸۱ زماني که به پرسپوليس گل زدم، اصلا متوجه نبودم چند دقيقه از بازي گذشته و در آن لحظه به اين موضوع فکر نکردم، اما بعدها متوجه شدم گل را در ثانيه ۳۰ بازي به ثمر رساندم. البته علاقه زيادي به باز کردن دروازه پرسپوليس داشتم و به همين دليل تا به حال دو بار با پيراهن استقلال، يک بار با مس سرچشمه و يک بار هم با مس کرمان به اين تيم گل زده‌ام.انتقال به سري آعلي سامره پس از درخشش در استقلال تهران در سال ۲۰۰۱–۲۰۰۲ به‌طور قرضي يک نيم فصل را به باشگاه فوتبال پروجا در سري آ ايتاليا به ميدان رفت و اولين فوتباليست ايراني شد که در ليگ کالچو بازي کرده‌است.سامره در خصوص اين انتقال به ايسنا مي‌گويد: ۲۲ سالم بود که به پروجا رفتم. الان که به گذشته فکر مي‌کنم اصلا پشيمان نيستم که در آن سن چنين تصميمي گرفتم. اگر باز هم به همان دوران برگردم بازهم به پروجا مي‌روم و اصلا از شرايطي که برايم پيش مي‌آيد نمي‌ترسم اما اصولا موفقيت مهاجمان در ليگ ايتاليا بسيار دشوار است. تيم‌هاي ايتاليايي به خاطر خصوصيت‌هاي فيزيکي بازيکنان‌شان خوب دفاع مي‌کنند براي همين گل زدن براي مهاجمان سخت مي‌شد. به من زياد بازي داده نمي‌شد و گاهي اگر بازي مي‌کردم تيم از حريف عقب بود. براي مثال همان بازي مقابل لاتزيو که ما ۳-صفر عقب بوديم. بعد که يک بازيکن ايتاليايي جاي من آمد و هر وقت بازي مي‌کرد گل مي‌زد که اين کار من را سخت کرد، ايتاليا را ترک کردم و به ايران بازگشتم چون اصولا ما ايراني‌ها عاطفي هستيم. جواني هم بود و اينکه شايد به خوبي راهنمايي نشدم. در کل تجربه خوبي بود هرچند که با موفقيت همراه نشد.شروع و پايان فوتبال در رفسنجانعلي سامره که فوتبالش را در رفسنجان آغاز کرد، آخرين بازيهايش را در همين تيم و براي تيم وينگو بگوويچ انجام داد و به طور رسمي خداحافظ‌ اش را از فوتبال حرفه اي اعلام کرد.وي در خصوص فوتبالش در رفسنجان مي‌گويد: سال ۷۲ تا ۷۵ در کرمان فوتبال بازي مي‌کردم. درهمين تيم مس رفسنجان بودم. آنقدر خوب کار کرده بودم که نمي‌گذاشتند من از تيم بروم. اصولا آن موقع هر کسي حقش بود مي‌آمد و مربيان هم اصلا دنبال باند و باندبازي نبودند. هيچ مديري هم بازيکن بيخودي به مربي سفارش نمي‌کرد. ما آن سال‌ها مدام در استان اول مي‌شديم اما تيم‌مان زور بالاتر آمدن نداشت. ۳ سال در رفسنجان فوتبال بازي کردم و بعد با ناصرابراهيمي تماس گرفتم و گفتم مي‌خواهم براي ادامه فوتبال به تهران بيايم. ايشان هم گفت تهران نه. البته يادم هست سرباز هم بودم که ناصرخان فجر را پيشنهاد کرد. من هم رفتم فجر. تيم خوبي بود. آن روزها پورحيدري و مظلومي سرمربي‌شان بودند که جا دارد از آنها بابت زحماتي که برايم کشيدند، تشکر کنم. روز اول وقتي هيبت بازيکنان فجر را ديدم گفتم خدايا خودت رحم کن اما يک چيزي ته قلبم مي‌گفت تو اگر خوب کار کني پورحيدري اسمت را در ليست قرار مي‌دهد. پورحيدري يک مربي پاک بود و در همان تمرين اول من را پسنديد. آنها مي‌دانستند من در رفسنجان خوب گل زدم اما با اين حال تستم کردند. در نهايت بازيکن فجر شدم آن هم بدون لابي و اين حرف‌ها.وي در خصوص رفتنش به استقلال مي‌گويد: پورحيدري من را مي‌شناخت، من هم عملکرد خوبي داشتم. فتح‌الله‌زاده هم آن زمان دنبال خوب‌هاي ليگ بود براي همين دست روي من گذاشت و من شدم بازيکن استقلال اما هميشه فجر را در خاطرم دارم. آنجا باعث پرش من شد. فکر مي‌کنم يکي از دلايلي که باعث شد از فجر بازيکن زياد به فوتبال ايران معرفي شود، همين فضاي سالم بود.بازي در استقلالسامره مي‌گويد: ما بهترين تيم آن روزهاي ايران بوديم. در هر پست فکر مي‌کنم ۲،۳ بازيکن خوب حضور داشتند. نمي‌دانم از چه کساني نام ببرم. برومند، فکري، بختياري زاده، هاشمي نسب، طباطبايي، مومن زاده، ‌لطيفي، علي منصوريان و فرهاد مجيدي.زدن سه گل براي استقلال در نخستين بازيسامره مي‌گويد: در بازي اول براي استقلال هت تريک کردم، خودم هم باورم نمي‌شد، بعد از گل سوم بدنم سرد شده بود و احساس مي‌کردم دارم گيج مي‌زنم اما يک پاس گل ديگر هم دادم! آن همه جمعيت "سامره، سامره" مي‌کرد. حسي داشتم که هيچ وقت ديگر آن را تجربه نکردم. همان فصل آقاي گل ليگ هم شدم.بازي در ليگ اماراتعلي سامره مي‌گويد: فکر مي‌کنم کارنامه‌اي از خودم بر جا گذاشتم که هيچ بازيکن ايراني ندارد. من تنها ايراني هستم که خارج از ليگ ايران آقاي گل شده است. اين يک رکورد است که هيچ وقت خوب ديده نشد.بازي در تيم مليسامره با بيان اينکه به من درست بها داده نشد، مي افزايد: يادم مي‌آيد در يکي از بازي‌هاي دوستانه تيم ملي با يک تيم آفريقايي تعداد گل‌هاي‌مان به عدد ۱۸ رسيده بود آن زمان سرمربي تيم ملي بلاژويچ بود اما در آن بازي هم به اندازه کافي به من ميدان نداد. دقيقه ۹۰ بود که تازه گفت بلند شو برو داخل زمين. مي‌گفت بايد ۲ گل بزني و بازي را ۲۰ - صفر ببريم! من هم گفتم مگر در اين دقايق اصلا توپ به من مي‌رسد که بخواهم گل بزنم؟! در آن بازي اصلا توپ به من نرسيد و بعد از آن فهميدم که جايي بين بازيکنان اصلي تيم ملي ندارم. البته دلخوري از بلاژويچ ندارم. اگر از من بپرسيد که مقصر دور ماندنم از ترکيب تيم ملي کيست بازهم مي‌گويم خودم و هيچ کس را مقصر نمي‌دانم.افسوس گذشته را نمي خورمخيلي‌ها فکر مي‌کنند من افسوس گذشته را مي‌خورم يا مي‌شنوم که مي‌گويند علي به حقش در اين فوتبال نرسيد اما من اصلا اينطور فکر نمي‌کنم. سرنوشت من همين بود و هيچ وقت از گذشته افسوس نخوردم. هر وقت به گذشته فکر مي‌کنم از تمام کارهايي که در فوتبال کردم حتي اگر اشتباه هم بوده يا از سر جواني لذت مي‌برم. من از اين فوتبال حقيقتا لذت بردم.هميشه دلم پيش رفسنجاني‌ها استهميشه دلم پيش رفسنجاني‌ها است، رفسنجان شهر آبا و اجدادي من است و خيلي دوستش دارم. در رفسنجان حس خوبي مي‌گيرم. از دوستانم، از خانواده‌ام و جاي جاي شهرم. پدر و مادرم که ديگر جاي خود دارند و دست شان را هم مي‌بوسم.سخن پاياني؟از همه مربيانم چيزهاي زيادي ياد گرفتم. نمي‌دانم از پورحيدري ياد کنم يا مظلومي و ديگران اما همه‌شان برايم قابل احترام بودند. هرکدام از مربيانم در شکل گيري شخصيت من تاثيرگذار بودند. جا دارد از تک تک مربياني که برايم زحمت کشيدند تشکر کنم، من، مربيان و مديران مي‌آييم و مي‌رويم اما اين هواداران هستند که مي‌مانند، دست تک‌تک‌شان را مي‌بوسم.

Viewing all articles
Browse latest Browse all 15398

Trending Articles