به گزارش جهان، زمانی که اسم داوری و فوتبال در کشورمان بیایید، ناخودآگاه اسم یک نفر در ذهن همه ما زنده می شود، محمد فنایی و قضاوت فینال جام جهانی ۱۹۹۴ آمریکا.پیش از گفتوگو با آقای فنایی چنین استنباط میشد که خیلی ساده و راحت به جام جهانی رفته و فینال مسابقات را قضاوت کرده اما وقتی پای حرفش می نشینیم متوجه میشویم که چه راه دشوار و سختی را طی کرد.از یک سوی کارشکنی دوستان در فدراسیون و از سوی دیگر مافیای پشت پرده قضاوت در فیفا. وی به تنهایی با همه آنها مقابله کرد و توانست خود را در جام جهانی مطرح کند. داوری که پس از جام جهانی نتوانست در ایران به قضاوت بپردازد.این روزها مباحث پشت پرده داوری فوتبال در کشورمان، به یکی از مباحث حاشیه ساز تبدیل شده و به سراغ یک سوژه قدیمی رفته تا بلکه بتواند از بطن گفتههای یکی از قدیمی های داوری کشورمان به حقایقی پی ببرد. این گفتوگو پرده از بسیاری حقایق که پشت جامعه داوری ایران وجود داشته و کماکان دارد را در برخواهد داشت.شما پیش از آنکه سمت داوری بیایید، مدرک شنا و نجات غریق داشتید. چطور شد که داور شدید؟من به همه ورزشها از کودکی علاقه داشتم و شنا را بیشتر دوست داشتم. در دوران مدرسه زمانی که همکلاسی هایم فوتبال بازی می کردند، به جای آنکه هم بازیشان شوم، به عنوان داور بازیهای آنها را قضاوت می کردم! حتی در دعواها و مشاجرات کودکان نیز من نقش واسطه را برای جدا کردن و آشتی دادنشان داشتم.همیشه دوست داشتم با قضاوت مسائل را حل کرده و به اصطلاح بزرگتری کنم. در کنارش علاقه به شنا در من روز به روز بیشتر می شد. با اینکه از خانواده فقیری بودیم و پول کافی نداشتم اما به هر استخری که می رفتم، با یک ترفندی کاری می کردم که بتوانم ازش استفاده کنم. مهم نیست آدم فقیر باشد چراکه اگر اطراف خود را به خوبی بشناسد، می تواند در نهایت فقر هم به موفقیت برسد. هجده سالگی سن قانونی دریافت مدرک نجات غریق بود که به سختی توانستم آنرا اخذ کرده و سپس مدرک بین المللی ام را هم گرفتم. در کنار این فعالیتها، داوری فوتبال را هم دوست داشتم اما چون در آن سن اجازه شرکت در کلاسهای داوری را نداشتم، بنابراین به تماشای مسابقات فوتبال می رفتم و کار داوران را زیر نظر می گرفتم.در ۲۰ سالگی وارد دانشگاه ورزش شده و در آنجا کلاس داوری دایر شد و نقطه آغاز ورود من به داوری آنجا بود. ۲۵ نفر در این کلاسها مشغول به آموختن بودند و تنها من توانستم داور شوم. در کنار آن رشته های دیگر را نیز تجربه کردم، به عنوان مثال در سال ۴۷ با رکورد یک متر و هفتادوپنج، قهرمان آموزشگاههای تهران شدم.جالب است که همه فوتبال را دوست داشتند اما شما داوری را...البته فوتبال هم بازی می کردم، بیشتر دروازه بان بودم و گاهی نیز در خط دفاع، اما خودم خیلی علاقه داشتم که داوری را دنبال کنم. شرایط پیش از انقلاب اجازه نمی داد که به عنوان داور خودم را نشان دهم اما پس از انقلاب بود که به تدریج توانستم خودم را به عنوان یک کمک داور مطرح سازم. به تدریج آنقدر کارم خوب شد که در بازی های استقلال و پرسپولیس نیز به عنوان داور حضور داشته و فکر کنم در شش دربی به عنوان کمک داور حاضر بودم. یک نکته مهمی را در اینجا می خواهم مطرح کنم؛ حتی پس از انقلاب نیز عده ای از پیشکسوتان آن زمان که جز هیات داوران بودند، اجازه نمی داند که بیشتر از هفت یا هشت داور، بازیها را قضاوت کنند و داور جدیدی به چرخه وارد نمیکردند و به همین دلیل فضا به داوران جوان داده نمی شد. تا اینکه فیفا درخواست ۱۰ داور از ایران کرد که شامل داورها و کمک داورها می شد. در این لیست اکثرا اسم من نفر دهم بود و بین سال ۶۵ تا ۶۸ حتی چندبار از این لیست خط خوردم!سرانجام در سال ۶۹ اسم من وارد لیست داوران بین المللی شد، آنهم به دلیل اینکه لیست داوران از کمک داوران جدا شده بود و به این ترتیب در اولین تجربه بین المللی خود حضور یافتم، یعنی المپیک ۹۲ بارسلونا.یعنی تا پیش از المپیک هیچ تجربه بین المللی نداشتید؟خیر!حتی باشگاه های آسیا؟!حتی در باشگاه های آسیا نیز قضاوتی نکرده بودم.چرا در آن زمان حضور به عنوان کمک داور را انتخاب کردید؟ چرا داور وسط نشدید؟از یک طرف به دلیل اینکه تجربه زیادی به عنوان کمک داور داشتم و از آن مهمتر اینکه می دانستم مسئولان اجازه نخواهند داد که به عنوان داور مشغول به فعالیت شوم!یعنی اگر کمیته داوران کمی قانونمندتر عمل می کرد، شما داور وسط می شدید؟!بله، البته اصلا از این موضوع پشیمان نیستم. این را هم اضافه کنم که آن زمان هیچ ارزشی برای کمک داورها قائل نبودند!خیلی از مردم اطلاعات زیادی از شما ندارند و فکر می کنند شما یک دفعه داور فینال جام جهانی ۱۹۹۴شدید. واقعا اینطور بود؟این هم از کم لطفی برخی دوستان است. در المپیک بارسلونا سه کمک داور از آسیا حضور داشتند. یعنی من و دو کمک داور از بحرین و کره. در المپیک هم مانند جام جهانی بود و هر داوری اشتباه می کرد، در مرحله بعد حق قضاوت نداشته و به خانه بازمی گشت. من نیز بدون اشتباه به مراحل بالاتر رفتم و اگر نفوذ کره ای ها نبود، فینال المپیک را هم می توانستم تجربه کنم. البته تا مرحله نیمه نهایی و بازی استرالیا و لهستان توانستم قضاوت کنم.آن بازی داور مکزیکی داشت و یک اتفاقاتی در آن افتاد. درست است؟بله، بازی در نیوکمپ برگزار می شد. در المپیک ۵ بار قضاوت کردم که بازی نیمه نهایی بسیار خاطره انگیز بود. در آن بازی ۵ گل لهستان به ثمر رساند که هر ۵ گل نیز از سمت من به ثمر رسید و روی هیچکدام هم اشتباه نداشتم. به طوری که فارق بوزو به من گفت تمریناتت را بیشتر کن و زبان انگلیسی ات را تقویت چراکه قرار است اتفاقات خوبی برایت بیفتد. از سوی بازی فینال را داور کره ای قضاوت کرد که اشتباهات مهلک داوری داشت و به این صورت راه برای من باز شده بود اما با توجه به مشکلاتی که بین ایران و آمریکا وجود داشت، بعید می دانستم که بتوانم قضاوت در جام جهانی را تجربه کنم.پس شما از المپیک بود که مطرح شدید...بله، در مقدماتی جام جهانی من و حسین خوشخوان به قطر رفتیم و به دلیل اینکه یک داور یمنی نمی توانست قضاوت کند، بازیهای فراوانی را قضاوت کردیم. چندی بعد "فالکر رود"، مدرس داوری آلمانی، به ایران آمده بود و از او پرسیدم آیا داوران ایرانی شانسی برای قضاوت در جام جهانی دارند؟! نگاهی به من کرد و گفت نه تنها در جام جهانی، بلکه در آسیا نیز شما شانس زیادی برای داوری ندارید! فردای آن روز برای قضاوت به شیراز رفته بودم که همسرم با من تماس گرفت و گفت که اعلام شده یک داور از ایران برای قضاوت در جام جهانی انتخاب شده که تو هستی! از اینجا بود که حسادتها آغاز شد!وقتی از المپیک برگشتید، حسادتی در کار نبود؟چرا، بود! با شرمندگی باید بگویم که این حسادتها بیشتر از طرف پیشکسوتهای داوری بود! به نظر من هرچقد کمتر در صحنه باشی، عزیزتر خواهی بود! از محمد فنایی چیزی کم نمی شود اگر از فغانی حمایت کرده و او را تشویق کند اما زمان من خبری از این حرفها نبود!وقتی برای جام جهانی انتخاب شدم، مدارک من را در فدراسیون پنهان کردند تا نتوانم ویزا بگیرم! مشکل بسیار زیادی هم برایم به وجود آمد و نزدیک بود قید قضاوت در جام جهانی را بزنم اما اگر خدا بخواهد اتفاقی بیفتد، می افتد...یعنی نه تنها حمایتی نشد، بلکه جلوی شما را هم گرفتند؟بله! داستان جالبی دارد که برای اولین برای می خواهم آنرا برای شما بازگو کنم. برای انجام تستهای داوری باید به آمریکا می رفتم. به همین دلیل به فرانکفورت رفتم تا از آنجا به سمت آمریکا پرواز کنم. ویزای چند روزه آلمان را گرفتم و کاغذی هم در دستم بود که نوشته بود برای دریافت ویزا به کنسولگری آمریکا در فرانکفورت باید بروم. به کنسولگری آمریکا رفتم اما با کمال تعجب گفتند که مدرکی از شما در اینجا نیست تا بتوانیم ویزای شما را صادر کنیم! باید با واشنگتن تماس بگیریم و نظر آنها را بپرسیم. عصر آن روز به کنسولگری رفتم اما گفتند که جوابی نرسیده. به من گفتند حداکثر دو روز طول می کشد تا جواب بیاید. در تنگنای شدیدی بودم. باید هرچه زودتر به آمریکا می رفتم تا بتوانم در تستها حضور داشته باشم و پس از آن هم باید بلافاصله برای قضاوت در جام ملتهای آفریقا به تونس می رفتم. اگر به آمریکا نمی رفتم، هیچکدام از این اتفاقات نمی افتاد. از آلمان با فدراسیون تماس گرفتم اما آنها نیز هیچگونه همکاری نکردند و گفتند کاری از ما برنمی آید. به ناچار و ناامید به هتل رفتم و منتظر تماس از کنسولگری. خیلی ناراحت بودم و اصلا خوابم نمی برد. به فرودگاه رفته و به دفتر یکی از شرکتهای هوایی مراجعه کردم. شرایطم را گفتم و از او پرسیدم هیچگونه راهی ندارد تا با آمریکا سفر کنم؟ گفت حتی اگر بتوانی با یک پرواز به آمریکا بروی، از آنجا دیپورت خواهی شد و شرکت مسافربری نیز جریمه سنگینی خواهد شد.یعنی تصمیم داشتید بدون ویزا به آمریکا بروید؟!بله، فردای آن روز به فرودگاه رفتم و می خواستم هرجور شده سوار هواپیمایی شوم و به آمریکا بروم! کمی ترسیدم و از انجام این کار پشیمان شدم. برای صرف صبحانه به رستوران فرودگاه رفتم و ناامید نشسته بودم که چهره آشنایی از دور مشاهده شد. فارق بوزو به همراه علی بوسیم و جمال الشریف سمت من آمدند. بوزو به من گفت که حاضری؟! مثل اینکه پرواز ما با هم یکی بود. با ناراحتی گفتم من که ویزا ندارم! آنجا بود که بوزو گفت ما مدارک اخذ ویزا را برایت فرستایدم و فهمیدم که در فدراسیون بلایی سرمدارک آمده! بوزو نمی دانست که آمریکا در ایران سفارت ندارد و تعجب کرده بود چرا به کنسولگری آمریکا در فرانکفورت رفته ام! من هم کل داستان را برایش تعریف کردم و گفت تو اصلا نگران نباش! به بهترین هتل شهر برو و برای خودت اتاق بگیر. یک نامه هم به مقر فیفا فکس کن و مشکلت را بگو. ما هم به محض اینکه به دالاس رسیدیم، پیگیر کارت خواهیم شد. شب در هتل دراز کشیده بودم که تلفن اتاق زنگ خورد. بوزو پشت خط بود و گفت گوشی دستت، یک نفر باهات کار دارد. بلاتر گوشی را گرفته بود و به من گفت فیفا خیلی ناراحت است که این اتفاق برای شما افتاده، به هیچ وجه نگران نباش و همه چیز درست می شود. بلاتر به من گفت با مسئولان برگزاری دعوا کرده که چرا این اتفاق افتاده و مگر قرار نبود سیاست را در فوتبال دخالت ندهند؟!*بیچاره خبر نداشت که شما در ایران دچار مشکل شدید، نه از سمت آنها...دقیقا! به من گفت که فردا به کنسولگری برو و مشکلت برطرف خواهد شد. من هم به کنسولگری رفتم و پایم را از در که داخل گذاشتم، از من استقبال فراوانی شد و حسابی معذرت خواهی کردند که ببخشید ما شما را نشناختیم! پاسپورتم را گرفته و سریعا مهر زدند و من نیز به آمریکا رفتم.یعنی اگر آن روز اتفاقی سرصبحانه بوزو را نمی دیدید، همه چیز تمام می شد؟!دقیقا! باید به ایران بازمی گشتم و به طور کلی مسیر داوری و زندگی ام تغییر می کرد. سرانجام به آمریکا رسیدم و همه در آنجا منتظر من بودند. هواپیما که فرود آمد و از گیت رد شدم، یک پلیس قوی هیکل آمریکایی سراغم آمد. فکر کردم می خواهد مرا دستگیر کند! اما گفت که برای اسکورت من آمده و من را تا یک لیموزین بسیار بزرگ همراهی کرد. سوار لیموزین شدم و پلیس آمریکا نیز تا هتل محل اقامتم مرا اسکورت کرد. در مقر داوران بلاتر منتظرم بود و تا مرا دید، به سمت من آمد و در آغوشم کشید و ازمن عذرخواهی کرد. در تستها شرکت کردم و سپس به همراه فارق بوزو و علی بوسیم به تونس رفتیم تا جام ملتهای آفریقا را قضاوت کنم. آنجا هم کارم خوب بود و تا نیمه نهایی قضاوت کردم و از آنجا که بازی فینال را قرار بود داوران آفریقایی سوت بزنند، باز هم نتوانستم در فینال یک رقابت بین المللی قضاوت کنم. دو روز پیش از فینال جام ملتها بود که لیست داوران جام جهانی اعلام شد و اسم من نیز در آن بود. بسیار خوشحال شدم. چند ماهی به جام جهانی مانده بود و باید با فیفا در ارتباط می بودم. از آنجا که یکبار صابون فدارسیون به تنم مالیده شده بود، آدرس و شماره تماس منزل خودم را به فیفا دادم تا مستقیم با خودم در تماس باشند! چون تجربه فرانکفورت برایم سخت بود، هشت روز زودتر به آلمان رفتم تا اگر مشکلی پیش آمد، زمان داشته باشم تا آنرا حل کنم! جالبتر آنکه وقتی از آفریقا به ایران بازگشتم، دوستان فدراسیونی گفتند که یک پاکت مدارک برای تو به آدرس فدراسیون آمده بود که در یک کشو گم شده بود! حال آنرا پیدا کرده و برایت آورده ایم!یعنی نمی خواستند شما به جام جهانی بروید؟اصلا اگر شما به جام جهانی نمی رفتید، داور ایرانی دیگری اعزام می شد؟!اگر من نمی رفتم، داور دیگری به جام جهانی اعزام می شد اما نه از ایران! یعنی فقط برای دوستان مهم بود که من در جام جهانی قضاوت نکنم و مهم نبود چه کسی جای من را می گیرد. البته بعد از جام جهانی کم لطفی دوستان به من بیشتر شد.سراغ جام جهانی برویم. از مسابقات بگویید.اولین بازی که قضاوت کردم، بازی سوئیس و رومانی بود. در آن بازی یک گل سوئیس را آفساید اعلام کردم که البته تصمیمم درست بود. فکر می کنید ناظر بازی کی بود؟! همان فالکر رود آلمانی که می گفت داوران ایرانی خوب نیستند! بازی تمام شد و به رختکن آمد. اول سراغ کمک دوم رفت که مصری بود و حسابی سرش داد زد و اشتباهاتش را گفت. سپس سراغ من آمد و فقط یک کلمه گفت: عالی!بازی دوم هم بین روسیه و سوئد بود که بازهم ناظر فالکر رود بود و بازهم من عالی شدم. چند روز بعد لیست داوران دور بعد اعلام شد و اسمم در لیست نبود! خیلی ناراحت شدم و ناراحتی ام وقتی بیشتر شد که اسم کمک داور مصری برای قضاوت بود! با فالکر صحبت کردم و گفت تو به مرحله بالاتر رفتی و می خواهند مصری را دوباره امتحان کنند. در مرحله یک هشتم نهایی بازی مکزیک و بلغارستان به من رسید. داور وسط هم جمال شریف بود که حسابی خراب کرد و مکزیک هم باخت. جمال شریف هم ساکش را جمع کرد و به کشورش بازگشت اما من نمره قبولی گرفتم و بازی یک چهارم برزیل و هلند نیز به من رسید.پس شما شانس آوردید که آن زمان داوری تیمی نبود...دقیقا، بازی برزیل و هلند جزو بهترین قضاوتهای زندگی ام بود که بالاترین نمره را از رئیس کمیته داوران فیفا دریافت کردم. در آن بازی کمک داور بحرینی یک اشتباه فاحش داشت و گل آفساید "بهبه تو"، مهاجم برزیلی را صحیح اعلام کرد و او هم به کشورش بازگشت. "کازای" که رئیس کمیته داوران فیفا بود پس از آن بازی گفت که این فنایی اعجوبه است! جالب آنکه در اولین بازی که گل سوئیس را آفساید اعلام کردم، همین کازای به من ایراد گرفته بود که اشتباه کرده ام. فیلم بازی در جلسه نقد و بررسی پخش شد و مشخص شد من تصمیم درست را گرفته ام اما چون کمی از خط آفساید فاصله داشتم، کازای گفت که گل را درست اعلام کردی اما چرا روی خط نبودی؟! پس از آن بازی هفت هشت داور باقی ماندند و چند روز استراحت داشتیم. با خودم گفتم که بازی نیمه نهایی به من می رسد و باید خودم را برای برگشت به ایران آماده کنم.یعنی اگر در نیمه نهایی قضاوت می کردید، دیگر به فینال نمی رسیدید؟دقیقا، اسامی نیمه نهایی اعلام شد و اسم من نبود. کمی استرس گرفتم. بازی فینال و رده بندی مانده بود. به خودم گفتم اشکال ندارد، بازی رده بندی هم برای خودش افتخاری است اما باز به فینال نرسیدم! روز جمعه ما را برای صبحانه به هتل فیفا بردند و تمام خبرنگاران خارجی نیز آنجا حضور داشتند. قرار شد بعد از صبحانه جلسه ای پشت درهای بسته برگزار شود و اسامی داوران فینال اعلام شود. احتمال می دادم که من و ساندروپل در یک تیم باشیم و پیتر نیکلسون دانمارکی و کمک استرالیایی در تیم دیگر. نیکلسون نماینده داوران در فیفا بود و کمک استرالیایی هم همیشه و همه جا دست رئیس کمیته داوران فیفا را برای خود شیرین کنی می بوسید!تمام دوربینهای تلویزیونی هم روی این دو نفر بود و من و ساندروپل با خیال راحت نشسته بودیم. دو سه ساعت جلسه طول کشید. این نکته را هم یادآوری کنم که تا آن زمان هیچ داور آسیایی و آفریقایی در فینال جام جهانی قضاوت نکرده بود. اسامی اعلام شد. داور رده بندی از امارات، آرژانتین و مراکش. گفتم تمام شد، فینال عمرا به ما برسد. سپس فینال اعلام شد. ساندروپل، کمک اول زاراتا از پاراگوئه، کمک دوم محمد فنایی از ایران! بغض همه وجودم را فراگرفت و نتوانستم جلوی خودم را بگیرم و گریه کردم! پیش خودم گفتم حکمت خدا را نگاه کن، من را به آمریکا راه نمی دادند و ویزا برایم صادر نمی شد اما امروز قرار است فینال جام جهانی را قضاوت کنم.عکس العمل خبرنگاران چه بود؟آن هم در نوع خود جالب بود! خبرنگاری از ایتالیا سراغ من آمد و شروع کرد به بد و بیراه گفتن به فیفا! بعد گفت شما اصلا فوتبال ندارید، تا الان کجا داوری کردی؟! گفتم المپیک.گفت المپیک که آماتوره!فوتبال شما در چه سطحی است؟! گفتم قهرمان آسیا هستیم! گفت آسیا را ول کن، انتخاب شما مشکوک است! می خواست انتخاب ما را مافیایی جلوه دهد. من هم گفتم در جریان حرفهای شما نیستم، بروید این سوالات را از اعضای فیفا بپرسید. فیفا برایمان جشن گرفته بود اما ترجیح دادیم به هتل بازگردیم. نماینده ایران در سازمان ملل با من تماس گرفت و گفت خبر شما مثل بمب در ایران صدا کرده و خود رئیس جمهور یعنی آقای رفسنجانی سلام ویژه به شما رسانده است. فردایش تحت نظر فیفا بودیم و شب در کشی کوئین ماری اقامت کردیم و سپس بازی فینال برگزار شد. در آن بازی خیلی استرس داشتم که داور چهارم به من یک آدامس داد و گفت این مخصوص رفع استرس است!به شکر خدا در آن بازی قضاوت خیلی خوبی داشتم و بعد هم که در بین استقبال مردم به ایران بازگشتم. زمانی که به ایران بازگشتم شنیدم یکی از پیشکسوتان با خوشحالی گفته بود که فنایی بازی اول را خراب کرده و به ایران برمی گردد! به ایران که بازگشتم تازه مشکلات آغاز شد. آنهم از سوی همصنفیهای خودم که هنوز هم ادامه دارد!پس از جام جهانی نیز قضاوتهای مهمی داشتید؟در ابتدا این را بگویم که بعد از فینال ساندروپل بهترین داور و من بهترین کمک داور جام جهانی و سال انتخاب شدیم. سپس به کنفدراسیون فوتبال آسیا در مالزی رفتم و جایزه برترین کمک داور سال آسیا را دریافت کردم. بلافاصله به عربستان رفتم تا همراه علی بوسیم جام کنفدراسیونها را قضاوت کنیم که در آن مسابقات بازی فینال بین دانمارک و آرژانتین را هم قضاوت کردم. یکی از بهترین خاطرات من آنجا اتفاق افتاد که خیلی دوست داشتم به زیارت خانه خدا بروم اما فکر می کردم امکانش نیست. به محض پایان مسابقات به من گفتند میتوانم به خانه خدا بروم که واقعا برایم خوشایند بود. پس از این افتخارات به لیگ لبنان دعوت شدم. آنجا قضاوت برعهده داوران خارجی بود. داریوش مصطفوی هم به نظر می رسید از خداخواسته با درخواست لبنانیها موافقت کرد و من به لبنان رفتم.شما پنج سال در لبنان قضاوت کردید. یعنی در این سالها آنجا زندگی می کردید؟همه ایام سال را نه! در آنجا حقوق ماهیانه داشتم و زمانی که فصل فوتبالشان به پایان می رسید، به ایران بازمی گشتم. جالب آنکه لوبوس میشل و چندین و چند داور مطرح فوتبال جهان در آن زمان در لبنان قضاوت می کردند.یعنی خود لبنانیها داور نداشتند؟داشتند اما به دلیل جنگهای مذهبی و فرقه ای، فدراسیون فوتبال لبنان ترجیح می داد که قضاوت را به آنها نسپارد!در آن پنج سال که لبنان بودید، در ایران قضاوت نداشتید؟خیر، فقط یکی دوبار در ماه رمضان، چند بازی جام حذفی را قضاوت کردم.پس با این حساب بعد از جام جهانی شما هیچ قضاوتی در ایران نداشتید...درست است. البته چند بازی مثل پرسپولیس - بهمن و استقلال – سایپا در فینال جام حذفی را به عنوان داور وسط قضاوت کردم. از آنجا که آن زمان کمک داورها در ایران به عنوان داور وسط هم قضاوت می کردند و من هم دیگر برای خود مطرح شده بودم، به عنوان داور در ایران قضاوت می کردم.اما در مسابقات بین المللی کمک داور بودید...بله، بعد از آن هم فقط در هیروشیمای ژاپن به عنوان میهمان ویژه حضور داشتم چراکه AFC معتقد بود بازیهای آسیایی برای من کوچک است.بعد از جام جهانی در مسابقه بین المللی خاصی حضور نداشتید؟درست است چراکه در لبنان مشغول بودم و با آنها قرارداد داشتم. از سوی در مسابقات جام ملتهای ۹۶ هم ترجیح دادم جای خود را به جوانترها بدهم. فارق بوزو هم از تصمیم من استقبال کرد. در سال ۹۷ هم که از عرصه داوری بین المللی بازنشست شدم.پس باید به نوعی گفت شما در اوج از قضاوت بین المللی خداحافظی کردید.درست است. در سال ۷۷ بازی خداحافظی برای من برگزار شد که بین دو تیم استقلال و تیم ملی عمان بود که استقلال ۲ بر یک به برتری رسید.پس از آنکه داوری را کنار گذاشتید، چطور شد که به باشگاه بهمن رفتید؟در بهمن به عنوان قائم مقام و سرپرست مشغول به کار شدم و سپس در سال۲۰۰۰ در کلاسهای مدرس و ناظری فوتبال آسیا در مالزی شرکت کرده و مشغول به فعالیت شدم اما بازهم دوستان در ایران برایم سنگ اندازی کردند.چرا؟چون مدتی در تیم عقاب به عنوان سرپرست مشغول به کار بودم، از فدراسیون نامه ای به کنفدراسیون آسیا زد و گفت که محمد فنایی به علت تیمداری با فدراسیون همکاری ندارد و از آنها هم خواست که ارتباطشان را با من تمام کنند که این اتفاق افتاد!سپس در سال ۸۹ سرپرست تیم ملی امید شدید که آنهم کم حاشیه نبود.درست است، همه چیز را خوب یادتان است. آن موقع به درخواست شاغلام پیروانی در تیم ملی امید مشغول به کار شدم اما مشکلات کمی نداشتیم. از همه مهمتر اینکه آقای افشارزاده با سرپرستی من در تیم ملی امید مخالف بود. وی می خواست فرد دیگری را جایگزین من کند، آن فرد هم قول داده بود تمام هزینه های تیم ملی امید را پرداخت خواهد کرد!آقای افشارزاده نه تنها با من، بلکه با خود شاغلام هم مشکل داشت و می گفت تیم امید زیرنظر کمیته ملی المپیک است و مربی و سرپرست را ما باید انتخاب کنیم! کار به جایی رسید که شاغلام خواست استعفا دهد و ما هم گفتیم که اگر وی برود، ما نیز خواهیم رفت. پس از آن هم که دیگر فدراسیون عذر من را خواست و از تیم ملی امید کنار گذاشته شدم.پس در این مدت مشغول به نظارت بودید...بله، البته مدتی که در تیم عقاب مشغول به فعالیت بودم، نظارت نداشتم. پس از آن نیز به کمیته داوران نرفتم چراکه با افرادی که آنجا بودند راحت نبودم. بعد به عنوان نماینده فدراسیون در مسابقات مختلف حضور داشتم.نظارت در AFC چطور؟چون تیمداری می کردم، موافق نبودند.اما آن قضیه که برای ۱۰ سال پیش بود...بله اما فدراسیون دیگر من را به AFC معرفی نکرد. همانطور که می دانید برای معرفی به AFC، فدراسیونها باید فرد را معرفی کنند که برای من دیگر این اتفاق نیفتاد.در این دو دهه گذشته افراد فراوانی به کمیته داوران آمده و رفته اند، یعنی همه آنها با شما مشکل داشتند؟بحث مشکل نبود. پیشنهادهای فراوانی به من می شد. زمان آقای عنایت به من پیشنهاد نایب رئیسی کمیته داوران هم شد اما خودم قبول نکردم.به چه دلیل؟چون از فدراسیون بسیار ناراحت بودم. در جریان تیم ملی امید فدراسیون با من بسیار بد برخورد کرد و به خود گفتم چه تضمینی وجود دارد که دوباره این اتفاق نیفتد؟! |
↧
حمله خبرنگار ایتالیایی به فنایی!
↧