به گزارش جهان به نقل از وطن امروز، مهدویکیا پیشنهاد دستیاری برانکو را رد میکند و میگوید: «تا مدرک نگیرم مربیگری نمیکنم». چند ساعت بعد وحید هاشمیان، مدرک مربیگری پرولیسانس فدراسیون فوتبال آلمان را میگیرد؛ مدرکی که معتبرترین دوره مربیگری فوتبال در قاره اروپا به حساب میآید اما هاشمیان که حالا آن را در رزومهاش دارد، میگوید: «باید دنبال یادگیری باشیم، نه مدرک». موشک و هلیکوپتر از نسل دوم مهاجرت بازیکنان ایرانی به اروپا هستند. دایی، خداداد و کریم باقری نسل اول بودند و بعد از پایان دوره بازی، با عجله به سوی نیمکتهای مربیگری خیز برداشتند. غیر از کریم که با بیتفاوتی ژنتیکی به همه مسائل هستی نگاه میکند، خداداد و دایی آنقدر با شتاب به سوی نیمکتها رفتند که حتی وقت نکردند دورههای مربیگری مناسب را بگذرانند. آنها جوری رفتار کردند که هیچ نشانی از سالها بازی در اروپا نداشتند؛ بیشتر مربیان کنفرانس مطبوعاتی بودند تا کوچهای تاکتیکی، بیشتر دوست داشتند روی خط برنامه نود بیایند و کل کل کنند تا اینکه بروند دورهای را در اروپا بگذرانند. خروجی این مدل هم زود خودش را نشان داد. دایی که ماههاست بیکار مانده و بعید است تیمی برای فصل آینده هم دنبال استخدام پرهزینه او باشد. خداداد هم که دیگر هیچ مدیری با عقل سلیم سراغ او نخواهد رفت. اما برخلاف نسل اول که با شتاب برای رسیدن به نیمکت مربیگری میتاختند، نسل دوم صبورتر هستند. مهدویکیا و هاشمیان نمونههای خوبی هستند. شاید به اینها بتوان نامهای دیگری را هم اضافه کرد. علیرضا منصوریان که در نسل دوم مهاجرت به یونان رفت یا یحیی گلمحمدی که به اروپا نرفت اما با آنها در اردوهای بلندمدت تیمملی دمخور بود. حتی رسول خطیبی را هم باید در این لیست گنجاند؛ او که مدتی را با کیا و هاشمیان در هامبورگ و تیمملی بود. هر قدر دایی و خداداد با سرعت خودسوزی کردند، این نسل صبورتر است و کمتر اشتباه میکند. شاید برای کشف ریشه این آرامش و صبوری بهتر است به سراغ تاثیرگذارترین مربی زندگی آنها برویم؛ برانکو که تک تک آنها در دوران بلوغ فوتبال در تیمملی او بازی کردند. بازگشت برانکو به ایران همزمان با خیز آرام شاگردانش برای رسیدن به نیمکتهای مربیگری است؛ اتفاقی که ما را به آینده فوتبال ایران امیدوارتر میکند.